مردم شهری تا آن زمان فیل ندیده بودند،از هند فیلی را آوردند و به خانه ای تاریکی بردند، مردم چون در تاریکی نمی توانستند فیل را ببینند مجبور بودند با لمس کردن حدس بزنند آن چه چیزی است.

فردی خرطوم فیل را لمس کرد و گفت فیل مثل یک ناودان بزرگ است.

نفر دیگری گوش های فیل را لمس کرد و گفت فیل مانند بادبزن است.

یکی به پای فیل دست زد و گفت فیل مثل یک ستون است.

یک فرد دیگری پشت فیل را لمس کرد و گفت فیل مانند یک رخت خواب است.

هر کس نام فیل را می شنید تصوری که خودش نسبت به فیل را داشت می گفت.

مولانا در این داستان به خوبی فهم و تصوری که هر کس با توجه به اطلاعات خودش نسبت به یک موضوع را دارد بیان کرده است.

هر کس نظری دارد و بر اساس تجربیات و آگاهی های خود نظر میدهد.


دوستانه خودش نسبت منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

قالب رزبلاگ و وبلاگ و گرافیک و ابزار وب رز اسکین ارزان کده Www.ArteRina.com فروشگاه آنلاین تجهیزات شبکه نت ران پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان travel دانلود آهنگ جدید - آهنگ جدید - فیلم